به مناسبت نیمه شعبان
پنجشنبه 15 مردادماه سال 1388 23:54
باور کن حبیب من عاشق ها به آینه نگاه کردند و زلف آراستند و گفتند:«تا یار که را خواهد ومیلش به که باشد...»و بعد خودشان را نشان خودشان دادند :«فقط من را!» اما من خودم را نگاه نکردم . من خودم را نمی خواستم باور کن حبیب من! قرار نسیم و جویبار در پای کوه بود گل در آغوش باد قلقلک می شد.بارانُگیسوان بید هارا تاب میداد و بید...